eee

بازدید :234
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

باقر خان از رهبران انقلاب مشروطيت و يار نزديك ستارخان بود. وى در سازماندهى دفاع تبريز در مقابل يورش سپاهيان حكومت مركزى نقش بزرگى داشت. بعداز فتح تهران و خلع محمدعليشاه از سلطنت, همراه با ستارخان در تهران مقيم شد. در زمان خلع سلاح مجاهدين توسط نيروهاى دولتى دستگير و سپس آزاد شد. در اوايل جنگ جهانى اول در سال 1334 قمرى همراه چند تن ديگر در نزديكى قصرشيرين توسط عده اى از كردها به قتل رسيد

ارباب جمشيد

پسر بهمن زرتشتى يزدى از صرافهاى معروف تهران بود. در دوره اول مجلس شوراى ملى از طرف زرتشتيان وكيل مجلس گرديد. بواسطه حسن سلوك با مردم در معاملات صرافى اغلب رجوعات اهالى تهران و خيلى ازولايات ايران و بعضى از شعبات ادارات دولتى به او محول گرديد. در حدود 1330 بوسائط عديدة تجارتى ترتيبات ادارى او برهم خورد و هرچند جد و جهد كرد نتوانست به صورت اوليه برگرداند, لهذا كار او راجع به ادارات دولتى گرديد و مىتوان گفت هيچ كس به پول خود نرسيد مگر بانك استقراضى روس كه طلب خود را اصلا و فرعا كه اصل آن زياده از 800000 تومان بود در محاسبة دولت آورد و با فرع زيادى محسوب نمود

eee

دارالضرب

امين دارالضرب معروف به حاجى محمد حسين كمپانى , در اوايل عمر بكلى بى چيز بود و صرافى دوره گردى مىكرد, بعداز مدتى مسافرت به كرمان و تهران بالاخره در تهران طرف رجوع كمپانى انگليس معروف به ¨ قوزى ¨ گرديد, ازاين جهت بود كه بعضيها او را حاجى قوزى مىناميدند. كم كم ترقى كرد و بواسطة همراهى هاى ميرزا على اصغر خان اتابيك در حدود 1300 قمرى ضرابخانة دولت را به سالى سى هزارتومان اجاره كرد و تقريبا پانزده سال در دست داشت. بواسطة آن منفعت جزو تجار نمره اول ايران گرديد و شروع به تجارت با اروپا نمود در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه شروع به ساختن راه آهن محمودآباد به آمل نمود و خيال داشت از آمل به تهران بكشد. مقدارى نمانده بود كه بواسطة انتريگ ميرزا عبدالله تفرشى سردار امجد انتظان الدوله و ميرزا على اصغر خان اتابيك كه صاحبان دو بندر معروف مازندران بندر خزر و مشهد سر(بابلسر) بودند آن راه را از كار افتاد و يكى دو كرور ضرر به حاجى محمد حسين خورد. در دو مسافرتى كه سيدجمال الدين اسدآبادى به ايران داشت در خانه وى مهمان بود. در حدود 1316 در سن هفتاد و شش سالگى مرحوم گرديد

بازدید :173
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شيخ محمد خيابانى در سال 1297 هجرى قمرى در خامنه از توابع تبريز به دنيا آمد . مدتى در روسيه در تجارتخانه پدرش مشغول كار بود. در زمان محاصره تبريز توسط قشون محمدعليشاه , جزو مجاهدين مدافع شهر بود. در دوره دوم مجلس شوراى ملى از تبريز به مجلس راه يافت و عضو حزب دمكرات بود.پس از بستن مجلس به روسيه و سپس به تبريز آمد, بعداز انقلاب 1917 در روسيه , فرقه دمكرات را فعال نمود. درزمان حضور قواى عثمانى در تبريز مدت دو ماه در زندان بود
خيابانى از مخالفين سرسخت امضا قرارداد خائنانه ايران و انگليس توسط انگلو فيل معروف وثوق الدوله صدراعظم وقت بود. پس از امضا اين قرارداد اعتراضات گسترده اى بويژه در بخشهاى شمالى ايران بوقوع پيوست, از جمله قيام دمكراتهاى آذربايجان به رهبرى خيابانى. اين قيام در سال 1338 قمرى(1920 ميلادى) با خدعه ونيرنگ و تا حدودى برآورد غلط دمكراتها كه حاكم منتصب تهران يعنى مخبرالسلطنه را عليرغم ارتباطاتش با نيروهاى مرتجع و قزاق و انگيس به شهر راه دادند, بطرز وحشيانه اى سركوب گشته و خيابانى بطرز فجيعى به قتل رسيد

eee

( ميرزا كوچك خان(جنگلى

ميرزا يونس معروف به ميرزا كوچك, فرزند ميرزا بزرگ در سال 1298 در رشت متولد شد.تحصيلات خود را در مدرسه حاجى حسن و مدرسه جامع رشت انجام داد. مدتى در روسيه بود.جزو مجاهدين گيلان بود كه قزوين و تهران را فتح كردند
سياست هاى ضدملى حكومت مركزى و همچنين مداخلات انگليس در امور ايران و قرارداد خائنانه ايران و انگليس ميرزا كوچك خان را به ايجاد جنبش جنگل واداشت. جنبش جنگل متشكل از سه فراكسيون ميرزا, حزب كمونيست و طرفداران احسان الله خان بود. تا زمانى كه اين سه فراكسيون همكارىمىكردند جنبش جنگل با موفقيت درتمام گيلان و بخش شرقى مازندران تا بابل را اداره مىكردند.اما بعدها بين اين سه فراكسيون اختلاف افتاد كه علت اصلىآن از يك طرف افراطيگرى گروه احسان الله خان و از طرف ديگر بى توجهى كوچك خان به نيروهاى حكومت مركزى و همچنين انگليسىها كه مىخواستند از طريق گيلان به شوروى تازه تاسيس شده نيرو گسيل نمايند بود
در اواسط 1921 ميرزا كوچك خان متحدين سابق خود كمونيستها را در رشت و انزلى سركوب نمود. كه به قتل حيدرعمواوغلى انجاميد. سپس كارش به درگيرى با متحد ديگرش خالوقربان كه اينك با قواى دولتى همكارى مىكرد كشيده شد. اين درگيريها جنبش جنگل را كاملا تضعيف كرده و باعث پراكندگى نيروهاى آن و خالى شدن آن از پشتيبانى توده اى گشت. حكومت مركزى از اين فرصت استفاده نمود و با ارسال قشون به فرماندهى رضاخان به گيلان باقيمانده نيروهاى جنگل را تار و مار نمود. ميرزا كوچك خان كه زخمى شده بود در مسير حركت به سمت خلخال از شدت سرما جان داد, و كسانى كه جسدش را پيدا كردند, سرش را بريده و تحويل مقامات دولتى دادند

بازدید :165
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:50
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دكتر خليل خان اعلم الدوله پسر حاجى ميرزا عبدالباقى طبيب تهرانى تحصيلات مقدماتى خود را در تهران كرد و بعد براى تكميل تحصيلات طبى به پاريس مسافرت كرد و در اوايل سلطنت مظفرالدين شاه در حدود 1316 به تهران مراجعت كرد و در دستگاه شاهى مقامى عالى پيدا كرد و ثروت كاملى به دست آورد پس از فوت مظفرالدين شاه نيز در دستگاه شاهزاده ملك منصور ميرزا شعاع السلطنه پسر مظفرالدين شاه طبيب مخصوص گرديد مقالات زياد در روزنامه ¨ عصر جديد ¨ كه مدير آن برادرش عبدالحميد خان متين السلطنه بود مىنوشت. ترجمه ثانى كتاب ¨ كنت مونت كريستو ¨ ازوست

eee

( مخبرالسلطنه(هدايت

حاجى مهديقلى خان مخبرالسلطنه پسر عليقلىخان مخبرالدوله پسر رضا قلى خان هدايت. در حدود چهارده سالگى براى تحصيل به برلين مسافرت كرده در خانوادة يكى از پروفسورهاى مستشرق به نام ديتريش كه عربى دان بوده است توقف كرد و مدت نه سال در برلين مشغول تحصيل بود و پس از آن به ايران مراجعت كرد. اول در تلگرافخانه مستخدم و بعد در حدود 1315 رئيس گمركات آذربايجان گرديد
در حدود سال1319 با آقا ميرزا على اصغرخان اتابك اعظم سفر مفصلى به اروپا و آمريكا و چين و ژاپن و هند نمود. بعداز مراجعت از اين سفر مدتى بى شغل و مشغول تاليف كتاب فوائد الترجمان كه مكالمه و لغت زبان فرانسوى است و كتاب ديگر كه راجع به جغرافى است بود. به زبان آلمانى مسلط بود و انگليسى را هم مى دانست
در اواخرسلطنت مظفرالدين شاه يعنى 1322 رئيس مدرسه نظامى تهران گرديد. وى از اشخاصى بود كه در زمان مظفرالدين شاه هميشه در پى فرصت براى بيدار كردن مردم بود.در سال 1326 به حكومت آذربايجان منصوب و در همان سال كه مجلس توپ بسته شد همراهيهاى زياد با مليون تبريز كرده خود به برلين مسافرت نمود و قريب يك سال در آنجا اقامت داشته و پس از غلبة مليون و فتح تهران به اصرار و درخواست خود آذربايجانيها دومرتبه والى آذربايجان شد در سال 1335 از تهران به سمت وكالت در مجلس چهارم انتخاب گرديد و در سال 1336 در كابينة شاهزاده عبدالمجيد ميرزاى عين الدوله وزير عدليه شد

بازدید :180
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:50
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

يپرم خان ارمنى, در بهمن 1287 پس از اتحاد گروههاى مجاهد گيلان در رشت به وى كه جزو مجاهدان قفقازى در گيلان بود ماموريت دادند تا گروههاى مسلح مجاهدان را سازماندهى نمايد. و همراه مجاهدان گيلان در تصرف شهر رشت وكشتن حاكم آنجا خان بالاخان شركت داشته و سپس به همراه آنان به فرماندهى محمدولى خان تنكابنى بسوى تهران حركت كرده و تهران را تصرف و محمدعليشاه را خلع مىكنند
بعداز پيروزى, يپرم خان رئيس پليس مشروطه بوده و بعدها فرماندهى عمليات سركوب مجاهدانى كه مخالف خلع سلاح بودند را به عهده داشت
در آخرين تلاشى كه محمدعليشاه (با كمك مالى و تسليحاتى روسيه)براى بازپس گرفتن تخت و تاج از دست رفته نمود و به همراه دو برادرش سالارالدوله و شعاع السلطنه به ايران از طريق شمال و غرب حمله نمودند, يفرم خان از طرف حكومت مشروطه فرمانده نيروهاى دولتى براى مقابله با سالارالدوله تعيين گرديد, و وى موفق به دفع نيروهاى سالارالدوله گرديد. و در همين ايام كه در قلعه اى از قلات متعلق به فرمانفرما ( فرمانده كل قوا) مستقر شده بود شب هنگام تيرى بطرف سرش شليك گشته وكشته شد. بنا به روايات ناموثق اين امر به دستور فرمانفرما و توسط رضاخان(رضاشاه) صورت گرفت

eee

( مشير الدوله(ميرزا حسن خان

پسر ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله نائينى. تحصيلات خودرا در فن حقوق در مسكو كرده است. پس از اتمام تحصيلات به سفارت پطرزبورگ منصوب گرديد و موقعى بود كه نصرالله خان مشيرالدوله پدرش وزير امورخارجه بود و آن وقت لقب مشيرالملكى داشت اول دفعه كه مشيرالدوله وزير شد در تاريخ رجب 1325 كه كابينه در تحت رياست ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه تشكيل شده بود او وزير عدليه گرديد و به لقب مشيرالدوله نائل شد و در همين سال بود كه براى تبليغ تاجگذارى محمد علي شاه به جمهورى فرانسه به پاريس مسافرت كرد در سال 1325 در كابينه ابو القاسم خان ناصرالملك وزير خارجه گرديد و همين طور در كابينه هاى مختلف با تغيير شغل به وزارت منصوب بود. حتى پس از بستن مجلس در 1326 در زمان استبداد صغير در كابينة مشيرالسلطنه و كابينة سعدالدوله مشغول كار بود در سال 1327 پس از فتح تهران و تشكيل كابينة محمد ولى خان سپهدار اعظم او نيز وزير عدليه گرديد و در اين موقع براى اصلاح عدليه(به خيال خود) يك عده از قضات را بدون محاكمه برخلاف قانون اساسى از عدليه خارج كرد و اين عمل مخالف توقع مردم از مشيرالدوله بود
در سال 1333 قمرى كابينه به رياست مشيرالدوله تشكيل يافت, براثر فشار روسها و انگليسها پس از چهل روز مستعفى گرديد بار دوم در تيرماه 1299 خورشيدى نخست وزير شد, اولين كارى كه كرد عبارت بود از تعليق قرارداد خائنانه 1919 ايران و انگليس كه توسط وثوق الدوله منعقد شده بود, واقعه مهم ديگر اين دوره نخست وزيرى او قيام شيخ محمد خيابانى در تبريز بود. وى دو بار ديگر نخست وزير شد كه هردوبار به علت مخالفت و درگيرى با رضاخان, سردارسپه, مجبور به استعفا شد.بعداز كناره گيرى ازسياست به كار تحقيق و نويسندگى پرداخت, و كتاب تاريخ ايران باستان از نتايج كار تحقيقاتى او در اواخر عمر وى مىباشد. مشيرالدوله در سال 1314 خورشيدى در سن 63 سالگى درگذشت

بازدید :175
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:49
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پسر خان باباخان, دخو از اين جهت مىگويند كه در مقالات خود ¨ دخو ¨ كه مخفف دهخدا است امضا مىكرد. تحصيلات او در مدرسه سياسى تهران شده است. پس از اتمام مدرسه در نزد ميرزا ابراهيم خان معاون الدوله كاشى مدتى امرار وقت كرد و به همراهى او به بالكان مسافرت كرد و از آنجا به رم رفت و به عنوان منشى گرى معاون الدوله مدتى در آنجا بود پس از مسافرت رم به بادكوبه آمد و بعداز چند ماهى به رشت مسافرت كرد و اين موقع مصادف بود با سال 1323 و ابتداى آزادى در ايران. او بواسطه شوق زيادى كه به اين امورات داشت به تهران آمد و در سال 1325 به اتفاق مرحوم ميرزا جهانگيرخان شيرازى معروف مدير ¨ صور اسرافيل ¨ و سرماية ميرزا قاسم خان تبريزى روزنامه صور اسرافيل را تاسيس كردند. ¨ چرند پرند ¨ هاى صور اسرافيل كه از قلم دخو بود بسيار معروف و خيلى جالب توجه عامه شد
پس از توپ بستن مجلس در 1326 به قفقاز و اروپا و اسلامبول رفت و در آنجا در روزنامه ¨ سروش ¨ مقاله مىنوشت. پس از فتح تهران در 1327 به تهران آمد و از طرف مجلس وكيل گرديد و جزو هيئت اعتداليون برخلاف انتظار معرفى گرديد. پس از بستن مجلس در 1329 بى شغل بود تا در سال 1332 در وزارت معارف رئيس كابينه وزارت معارف گرديد. در دوره دوم مجلس بعضى حركات غير منتظر از او صادر گرديد. بهمين جهت نسبت به او تعريفى نيست. ولى گذشته از اين مطلب, بسيار قابل است كه در ادبيات ايران از او استفاده شود علي اكبر دهخدا رجل فرهنگي ايران و مولف فرهنگ دهخدا 27 فوريه 1956 ( هشتم اسفند 1334 ) در 78 سالگي در گذشت . وي سالها از اعضاي شوراي عالي معارف ايران بود . دهخدا كار نويسندگي را با نوشتن براي روزنامه ها آغاز كرده بود و تاليفات متعدد دارد . طنز هاي ژورناليستي او تحت عنوان چرند و پرند معروفست . او با امضاي مستعار « دخو » مطالب خود را در نشريات منتشر مي كرد . خدمات دهخدا به فرهنگ ايران بيش از اين توصيف ها است


eee

احمد شاه قاجار

سلطان احمد شاه قاجار 28 فوريه 1930 ( 9 اسفند1308 ) درست 4 سال و 4 ماه پس از خلع قاجاريه از سلطنت ايران در 32 سالگي در پاريس در تبعيد درگذشت . بر اساس نوشته هاى محققان ايرانى و خارجى پول دوستى از خصوصيات بارز احمدشاه بود, از همان اوايل سلطنت شروع كرد به جمع آورى ثروت و فرستادن آن به بانكهاى اروپا و هندوستان. وي دچار اضافه وزن و بيماري كليوي بود. احمدشاه در تيرماه هزار و دويست و هشتاد دو در 12 سالگي برجاي پدرش كه از سلطنت خلع شده بود نشسته بود . احمد شاه به اراده خود به اروپا رفته بود كه ديگر به او اجازه بازگشت داده نشده بود. از بررسي خاطرات برخى رجال آن زمان و رفتار احمد شاه چنين بر مي آيد كه نمي توان نسبت به وطندوستي او ترديد كرد. ولي اوضاع زمان و مداخله خارجيان مانع از آن بود كه بتواند اقدامي كند.او در بيست و سه سالگى با مهارت تمام كودتاي ژنرال رضاخان ــ سيد ضياء را از سر گدرانيده بود محمدعلى فروغى از طرف رضاخان به پاريس رفته تا احمد شاه را قانع كند در مقابل دريافت يك ميليون ليره استعفا دهد. و احمد شاه در جواب مىگويد : من حاضر نيستم به هزار برابر اين مبلغ هم بفروشم و تو به ارباب خود ازقول من بگو كه اين خيال باطلى است, زيرا من پيش وجدان خود در مقابل نسلهاى آينده ايران سرافرازم كه حتى حاضر شدم از سلطنت بركنار شوم ولى خيانت نكردم. بنابراين اگر استعفا نمايم مثل اينستكه من رضايت داده ام و سلطنت را حق خود ندانسته ام. لذا اگر تمام دنيا را بمن بدهيد استعفا نخواهم داد

بازدید :188
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:48
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پسر محمد ناصرخان ظهيرالدوله از اعيان دربار ناصرالدين شاه بود. پس از مردن ميرزا حسن صفى عليشاه كه رئيس جماعتى از يك فرقه صوفيه بود و ساكن تهران بود ظهيرالدوله مقام رياست را حائز و ملقب به اقب ¨ صفا عليشاه ¨ گرديد به حسن اخلاق و ملايمت طبع و نيك نفسى مشهور بود. حكومتهاى مختلفه در ولايات ايران كرده
در موقع توپ بستن مجلس شوراى ملى در شهر جمادى الاولى 1326 او حاكم مازندران بود و چون از اعوان مشروطيت بود خانة معروف او را كه در بهترين خيابانهاى تهران واقع بود(خيابان علاالدوله) به حكم شاه مخلوع به توپ بستند و تمام اموال خانه او را به يغما بردند و مىشود گفت تمام دارائى او به هدر رفت

eee

( سعد الدوله (ميرزا جوادخان

ميرزا جوادخان سعدالدوله پسر حاجى ميرزا جبار ناطم المهام تذكره چى كه بعدها قونسول ژنرال در بغداد شد و نيز مدير روزنامه ¨ وقايع اتفاقيه ¨ , پسر حاجى صفرعلى خوئى بود. سابقا يعنى قبل از چهل سالگى در تلگرافخانه در زمان رياست عليقلى خان مخبرالدوله در تبريز مستخدم بود و بعدها رئيس مدرسه مظفرى تبريز بود
در همان اوان بواسطه بدرفتارى كه با زن خود دختر مخبرالدوله مىكرد از طرف مخبرالدوله شديدا تنبيه و از تلگرافخانه خارج شد و كينة اين مطلب را در دل گرفت. پس از خروج از تلگرافخانه در وزارت خارجه مستخدم شد و مدتها در تهران مشغول بود. بالاخره در اوايل سلطنت مظفرالدين شاه وزير مختار بلژيك گرديد, و مىگويند پايه ثروت او بواسطه خريد اسلحه اى بود كه مطفرالدين شاه در فرنگستان به توسط او كرده بود
در حدود سال 1321 به تهران آمد. در موقعى كه صدارت با شاهزاده عبدالمجيد ميرزا عين الدوله بود و پس از مختصرى توقف وزير تچارت گرديد و خود را چزو متچددين قلم داد و محرمانه بر ضد عين الدوله وبلژيكيها ى مستخدم گمرك و ماليه انتريگ مىكرد. عين الدوله مطلب را دريافت و در سال 1323 پس از قضيه چوب زدن علاالدوله حاكم تهران تجار را, عين الدوله او را معزول كرد و به طرف يزد تبعيد نمود
او از محل حبس فرار كرده خود را به تلگرافخانه انگليسها انداخت و در آنجا تا پس از شش ماه به همراهى مليون تازة ايران به تهران وارد شد و از طرف تهران وكيل گرديد. در اول خيلى كارش بالا گرفت ولى بعد بواسطه انتريگ بر ضد مرتضى قلى خان صنيع الدوله رئيس مجلس بواسطة كينه ديرينه و خودسريهاى ديگر در 1325 از مجلس خارج و بعد ازمدتى كه كابينه به رياست ميرزا احمد خان مشيرالسلطنه تشكيل گرديد او هم وزير خارجه شد. ولى بواسطه تعطيل اجزا وزارت خارجه برضد او, تقريبا بيست و پنج روزديگرمعزول گرديد, و چون تمام مليون برضد او بودند نتوانست در منزل بماند , به سفارت هلند رفت و متحصن گرديد در سال 1327 كه مجلس بسته و محمد على ميرزا مستقل بود اول به وزارت خارجه و بعد به عنوان كفيل رياست وزرا از طرف ابو القاسم خان ناصرالملك كه در فرنگستان بود رئيس الوزرا گرديده بود
پس از فتح تهران جزو اشخاصى بود كه از تهران تبعيد گرديد و مدتها در پاريس اقامت داشت. در سال 1333 به تهران مراجعت كرد و ثانيا بواسطه فشار خارجيها مقام رئيس الوزرايى را به او دادند ولى بواسطة هيجان عمومى در تهران فرداى آن روز شاه از اين عمل منصرف گرديد

بازدید :197
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:48
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پسر فرخ خان امين الدوله كاشى غفارى. در زمان سلطنت ناصرالدين شاه جزو خلوت سلطنتى به سمت پيش خدمتى منصوب بود ولى نفوذ كاملى در امورات دولتى داشت و اغلب به همراهى برادر خود مهدى خان وزير همايون وميرزا محمدخان اقبال الدوله پسر عموى خود برضد اقتدارات ميرزا على اصغرخان امين السلطان كار مىكرد. در اواخر دورة ناصرالدين شاه مدتى وزير تجارت شد
در دورة مظفرالدين شاه برحسب ميل درباريهاى تهران از تهران خارج و در تفليس و خاك قفقاز قونسول ژنرال بود. در سال 1319 مامور دول بالكان شد ودر بخارست پايتخت رومانى اقامت داشت. در ربيع الثانى 1328 كه كابينه در تحت رياست سپهدار اعظم تشكيل شد او به وزارت خارجه منتخب گرديد و نيز در سال 1329 در كابينه سپهدار وزير پست و تلگراف بود
در سال 1330 در كابينه نجفقلى خان صمصام السلطنه وزير ماليه شد و در سال 1333 در كابينه ميرزا حسن خان مستوفى الممالك وزير خارجه بود و نيز در همان سال در كابينه مشيرالدوله به همان سمت باقى ماند

eee

( آصف الدوله (ميرزا صالح خان

ميرزا صالح خان آصف الدولة تبريزى پسر حاجى كلانتر معروف كه جسد ميرزا على محمد باب را نجات داده و سمت پير طريقتى دراويش را داشته و كدخداى محله باغ ميشه تبريز بود ميرزا صالح خان پسر بزرگ حاجى كلانتر بود و دو برادر كوچكتر از خود داشت, يكى ميرزا ابراهيم خان شرف الدوله وكيل مجلس شوراى ملى در دوره اول و ديگرى ميرزا اسحق خان معززالدوله ميرزا صالح خان سابقا وزير اكرم لقب داشت و اخيرا پس از فوت حاجى رضاقلى خان شاهسون آصف الدوله اين لقب را گرفت. مشاراليه اولا بيگلربيگى تبريز بود, بعد حاكم قزوين و گيلان و زنجان بود و بعد يك مرتبة ديگر حاكم زنجان شد

بازدید :170
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:47
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پسر حاجى عليقلى خان سردار اسعد پسر حسينقلى خان ايلخانى بختيارى. پس از فتح تهران به دست احرار در سال 1327 هجرى به همراهى يفرم خان مجاهد معروف براى سركوبى اشرار اردبيل به رياست اردوى سيار نامزد گرديد و در آن سفر خدمت نمايانى نمود و از عهدة خدمت خود به خوبى برآمد و از همين جهت بود كه قدرى محبوبيت پيدا كرد .

( احيا الملك(شيخ محمد خان


شيخ محمد خان احيا الملك پسر حاجى ميرزا علينقى صنيع الممالك زرگرباشى, پس از تحصيلات در دارالفنون تهران براى تحصيل طب به پاريس مسافرت كرد و در حدود سال 1317 بود كه به تهران مراجعت كرد و بواسطة رابطه اى كه با ميرزا على اصغر خان اتابيك داشت شهرتى حاصل كرد. برخلاف پدرش به درستى اخلاق حميده معروف بود

eee

ميرهاشم تبريزى

از طايفه حاجى مير مناف صراف تبريزى. سابق در تبريز شغل شاگرد بزازى داشت. در حدود 1318 به عنوان تحصيل به نجف مسافرت كرد و بعد از چند سالى به تبريز مراجعت نمود و خود را جزو متجددين به شمار آورد
در تاريخ 1324 كه بعضى از اهالى تبريز به قونسولخانه انگليس متحصن شدند سردسته و تعزيه گردان همين ميرهاشم بود. پس از خروج از قونسولخانه انجمنى تشكيل دادند كه بعدها انجمن ايالتى آذربايجان گرديد. بالاخره اول شخص تبريز و جزو رجال فعال آذربايجان و اول شخص مشروطه طلبان در تبريز گرديد و بناى فسادكارى و اذيت اهالى را گذاشت و بقدرى شيطنت كرد كه اهالى تبريز دكاكين را بستند و خروج او را از شهر از دولت خواستند و او هم به تهران روانه شد و بقدرى در تهران با تبريز مكاتبه كرد كه اهالى تبريز از ترس اينكه مبادا بزودى مراجعت كند او را از طرف آذربايجان وكيل كردند(؟ 1325), بعد از يكى دو ماه به تبريز مراچعت كرد
در تهران هم با محمد على ميرزا بند و بست را محكم نموده انجمنى بنام ¨ اسلاميه ¨ تشكيل داد و برضد مشروطيت شروع به اقدامات كرد و اين كار تصادف كرد با توپ بستن مجلس. بالاخره مدت يك سال چه در شهر و چه در خارج شهر بضديت مردم مشغول بود و يك دفعه هم مجروح گرديد. در اواخر دوره استبداد محمد على ميرزا به تهران آمد و بعد از فتح گرفتار و در ميدان توپخانه به دار آويخته شد. سن او بيش از چهل و پنج سال نبود

بازدید :174
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

به جز فارسي زبانهاي ايران ديگري وجود دارند كه در ايران بزرگ تكلم مي‎شوند ازقبيل سغدي، خوارزمي، پشتو، اردو، بلوچي، كردي و دري كه تعدادي از اين زبانها هستند.

اردو:

اردو به معناي اردوگاه است و زبان اردو، زبان اردوگاه بود. زماني كه نادرشاه به هندوستان حمله كرده اردوگاه خود را در پاكستان امروزي برپا نمود. در اينجا هندي زبانان هندوستان و پارسي زبانان ايراني با يكديگر تركيب شدند و زبان سوم اردو بوجود آمد.

اين زبان پلي بين دو شاخة زبانهاي هند و ايراني است امروزه زبان اردو همانند فارسي داراي كلمات عربي بسياري مي‎باشد.

دست خط:

فرهنگ ايران بر مبناي تعاليم زرتشت بود كه استفاده از عقل را ترويج مي‎كرد به اين معنا كه عموم مردم به شكل وسيع‎تري حتي از مردم امروزي از مقر خود استفاده مي‎كردند به همان دليل آنها نياز به دست نوشته نداشتند آنها از فكر خود استفاده مي‎كردند « وهومنا» و اطلاعاتي را كه از طريق گوش خود به دست مي‎آورند حفظ مي‎كردند و اين روش ساده‎اي بود. آنها فقط به حافظه خود رجوع مي‎كردند و نيازي به طومارهاي حجيم نداشتند.

(ما به عقل بدست آمده از طريق گوش احترام مي‎گذاريم) مأخذ هپتن ياشت، يا با دست نوشته‎هاي رومي با ترجمة توسط ( TR SETHNA )

حتي امروزه مؤبدان زرتشتي در هندوستان تمامي اوستا را از حفظ مي‎كنند اين كتاب داراي چندين جلد است و آنها آنرا به عنوان بخشي از آموزش خود جهت مؤبد شدن انجام مي‎دهند و به عنوان يك نمونه زنده زبان بدون نوشته: زرتشتيان ايران زبان دري را قرنها بدون نوشتن آن تكلم كردن، پس از اينكه پارسيان به قدرت رسيدن و با توسعة امپراطوري و ضميمه نمودن قلمرو خود با فرهنگهاي مختلفي كه از نوشتن براي برقراري ارتباط استفاده مي‎نمودند نياز براي ايجاد ارتباط از طريق نوشتن ظاهر شد. كاتبان ايلام و بابل بكار گرفته شدند و براي اولين بار زبان فارسي به صورت نوشته‎هاي ميخي نوشته شد اگر آنها دست نوشته‎هاي خود را داشتند حتماً از طريق سوابق باستانشناسي، گواهي از آنها در دسترس ما مي‎‏بود.

با استفاده از فكر خود، استفاده از آن به نحوي مناسب «وهومنا» اصل آنها در زندگي بود اين حقيقت حتي در كتاب مقدس انجيل با ناميدن تعقل فارسي شناخته شده است.

حتي عمل پيش‎‏بيني زمان و محل تولد حضرت عيسي مسيح، وحي به حساب نمي‎آيد بلكه كاري عقلاني منسوب مي‎گردد بنابراين وقتيكه ايرانيان به نوشتن پرداختن از خرد خود استفاده نمودن شروع به اصلاح روشهاي موجود و شكلهاي نوشتن نمودند.

در ابتدا آنها از لوحهاي گلي استفاده نمودند كه در ميان كاتبان متداول بود، نظير لوحهايي كه در شوش پيدا شد و حاوي متن فارسي قديمي منشور تأسيس كاخ داريوش مي‎باشد. اگرچه كاتبان از نوشته‎هاي ميخي قرنها استفاده مي‎كردند. اين مطلب هيچگاه به ذهن آنها خطور نكرده بود. و در زمان ايرانيان بود كه خط ميخي به صورت الفباي داراي صدا گسترش يافت. بنابراين نسل دوم فارسي قديم با 43 علامت يا الفبا نوشته شده و نوشتن، آسان و داراي يكنواختي كمتري شد كاتبان آشوري از نوشته‎هاي آرامانيك استفاده مي‎كردند. يك آسوي باسريف آشوري دو كاتب را نشان مي‎دهد. يكي لوح و يكي سوزن براي نوشتن به خط ميخي را در دست دارد و ديگري يك كاغذ پاپيروس براي نوشتن دراماتيك با جوهر.

متن آرمائيك نوشته شده با جوهر بر روي كاغذ پاپيروس وپوست به تدريج توسط ايرانيان اقتباس گرديد.

بازدید :187
سه شنبه 15 تير 1395زمان :18:45
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پارسي يا فارسي زبان مردم پارسا بود كه در سالهاي330 تا 550 قبل از ميلاد در ايران حكومت مي‎كردند اين زبان به گفتة محققين به گروه زبانهاي هند و ايراني تعلق دارد. زبان فارسي زبان امپراطوري فارس قرار گرفت و به طور گسترده‎اي در دوره‎هاي باستان از مرزهاي هندوستان در شرق روسيه در شمال، سواحل جنوبي خليج فارس تا مصر و مديترانه در غرب به آن تكلم مي‎كردند.

در طول قرون، زبان پارسي به شكل امروزي آن تغيير يافت و امروزه زبان فارسي عمدتاً در ايران، افغانستان، تاجيكستان، و بخشهايي از ازبكستان صحبت مي‎شود.

زبان فارسي زبان دربار بسياري از پادشاهان هندي بود تا زمانيكه بريتانيايي‎ها پس از اشغال هند در قرن هيجدهم استفاده از آنرا منع كردند.

پادشاهان مغول هندوستان، فارسي را به عنوان زبان دربار خود درآورده بودند. بر روي ديوارهاي ردفورد (قلعه قرمز) اين جمله حكاكي و با طلا پرشده است «اگر فردوسي در جهان است همين است و همين است و همين است».

اگرچه نام زبان به عنوان فارسي يا پارسي يا به شكل عربي آن فارسي (زيرا در زبان عربي حرف پ ندارند) حفظ گرديده است اين زبان دچار تغييرات بسيار گرديده‎ و مي‎توان آنرا به چهار گروه زير طبقه‎بندي كرد:

1-فارسي قديم 2- فارسي ميانه 3-فارسي كلاسيك

4-فارسي مدون

فارسي قديم آن چيزي است كه قبيله پارساي اوليه در دوران هخامنشي صحبت مي‎كردند و براي ما نمونه‎هايي حك شده بر روي سنگ به زبان ميخي باقي گذارده‎اند.

فارسي ميانه زباني است كه در دوران ساسانيان صحبت مي‎شد و به آن پهلوي تبري مي‎گويند. نوشته‎هاي بسياري از آن دوران به شكل نوشته‎هاي مذهبي دين زرتشي در اختيار داريم كه عبارتند از «بانداشي، آراويراف نامه، مينوخرد، پندنامه، آدور بك مهر اسفند و غيره)

در فارسي كلاسيك مبدأ اين زبان خيلي روشن نيست ريشه كلمات در زبانهاي مختلفي كه در بخشهاي مختلف كشور مورد تكلم بودند قرار دارند اما ريشة اكثر لغات در فارسي قديم پهلوي و اوستا مي‎باشد. اين كلمات در نوشته‎ها و اشعار كلاسيك نشان داده شده‎اند فردوسي مدعي است كه به مدت سي سال سختي‎هاي بسياري تحمل كرده تا اين زبان را كه تحت فشار مهاجمين عرب و در آستانة نابودي بوده حفظ كند.

تعداد صفحات :7

درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
آرشیو
خبر نامه


معرفی وبلاگ به یک دوست


ایمیل شما :

ایمیل دوست شما :



چت باکس




captcha


پیوندهای روزانه
  • آرشیو لینک ها
آمار سایت
  • کل مطالب : 77
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 1
  • بازدید امروز : 78
  • بازدید کننده امروز : 38
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 123
  • بازدید ماه : 133
  • بازدید سال : 633
  • بازدید کلی : 19216
کدهای اختصاصی