دختر آقا ميرزا سيد على طبيب معروف به شمس
المعالى, از زنهاى با كمال اين عصر در تهران بوده و غير از معلومات فارسى از علوم
جديده هم بى اطلاع نبود. چندين سال رياست تفتيش مدارس نسوان تهران را داشت و معروف
به خانم رئيسه بود
|
(
سليمان ميرزا اسكندرى(شاهزاده
|
پسر محسن ميرزاى كفيل الدوله بن حاجى محمد طاهر
ميرزا بن جهانگير ميرزا بن عباس ميرزا نايب السلطنه ابن فتحعلى شاه قاجار, تحصيلات
خود را در تهران تمام كرده است. از اول طرفدار آزادى و جزو كاركن هاى متجدد بود. در
دورة دوم مجلس شوراى ملى(1327) پس از فوت برادرش يحيى ميرزا از طرف مجلس شوراى ملى
وكيل و در جزو فرقة دمكرات معرفى گرديد و بعداز چندى سمت ليدرى پارلمانى دمكراتها
بر عهده او شد و شهرتى كامل حاصل كرد
در تاريخ 1329 كه مجلس برحسب امر
ابوالقاسم خان ناصرالملك نايب السلطنه وقت منفصل گرديد بعداز چند ماهى او را دستگير
نمودند و به قم تبعيد كردند. در دوره سوم مجلس از طرف اصفهان وكيل انتخاب گرديد و
در محرم 1334 كه وكلاى مجلس و اغلبى از مشروطه طلبان براى مداخله روسها از تهران
خارج شدند او هم به قم مهاجرت نمود و به رياست كميته دفاع ملى منصوب گرديد
|
(
محتشم السلطنه (حاج ميرزا حسن
خان
|
پسر ميرزا محمد خان صديق الملك معروف به
ميرزا محمد رئيس نورى. از اجرا وزارت خارجه و مدتها مامور خارجه در هندوستان بود و
بعد رياست امورات مركزى وزارت خارجه را در تهران عهده دار بود
در دوره اول مجلس
شوراى ملى (1325) كه ميرزا على اصغر خان اتابك اعظم به رياست وزرا منصوب گرديد او
از طرف وى به معاونت رئيس الوزرائى به مجلس معرفى شد. در سنة 1326 مامور كميسيون
تحديد حدود عثمانى و ايران گرديد و به طرف ارومى حركت كرد و در ارومى مدتى در حبس
مجاهدين بود
پس از فتح تهران در سال 1327 به دست احرار به تهران آمد و جزو
وزراى دورة تجدد معرفى شد
|
(
سپهسالار اعظم تنكابنى(محمد ولى خان
|
ولى خان نصرالسلطنه سپهدار اعظم پسر حبيب الله
خان سرتيپ تنكابنى(كه در تاريخ 1254 هجرى در جنگ ايران با هرات به يك توپ مجهولى كه
بالاخره معلوم نشد كه از طرف دوست يا دشمن بود مقتول گرديد). سالهاى متمادى حكومت
تنكابن را داشت. در حدود 1304 سرتيپ اول بود و در رشتة نظام منسلك بود
در 1308
امير تومان و حاكم استرآباد گرديد. در دوره سلطنت ناصرالدين شاه كمتر در تهران بود.
در 1314 اوائل سلطنت مظفرالدين شاه به تهران آمد و اول دفعه وزير گمرك شد و كم كم
ترقى كرد و ضرابخانه را هم بر شغل خود افزود. در سال 1315 كه دورة صدارت حاجى ميرزا
على خان امين الدوله بود سپهدار هم يكى از رجال اولية دربار بود
در سال 1316 و
1317
حاكم گيلان بود. در سال 1322 ثانيا باز حاكم گيلان گرديد. در سابق يعنى زمان
ناصرالدين شاه هم اغلب تمام گمرك گيلان را اجاره مىكرد. در سال 1323 تلگرافخانه را
كه سالهاى زياد در دست مخبرالدولة مرحوم در سالى بيست هزار تومان اجاره بود, در
سالى دويست و سى هزار تومان اجاره كرد و از طرف خود سردار منصور را به رياست برفرار
كرد و خودش به حكومت استرآباد رفت
در سال 1324 اول مشروطيت بواسطة اينكه پسرش
در تنكابن برخلاف انتخابات كار مىكرد و آخوندى را كه جاهد در پيشرفت انتخابات بود
چوب زده و ريش شيخ بيچاره را بريده بود اين مطلب خيلى باعث يادآورى اعمال سابق
سپهدار كه برخلاف آزادى كرده بود شد, و آن اين بود كه قبل از انعقاد مجلس و دستخط
مشروطيت كه علماى تهران و تجار مشغول درخواست اين امورات بودند و در مسجد جامع تحصن
جسته بودند, سپهدار از طرف دولت مامور قلع و قمع متحصنين گرديد و فوق العاده سختى
به اهالى كرد, و نيز به حكم يكى از پيشكاران او سيدى كشته شد. اين مسائل و اين حركت
پسرش در اول مشروطيت تنفرى برخلاف او در دل مردم گذاشت و مسئله چوب زدن شيخ در مجلس
باعث هيجان وكلا گرديد
پس از توپ بستن مجلس در سال 1326 سپهدار از طرف محمد على
ميرزا رئيس اردوى آذربايجان و مامور متفرق نمودن مشروطيون در تبريز گرديد. پس از
چند ماه توقف در خارج از شهر و ناسازگارى با عين الدوله فرمانفرماى آذربايجان
متغيرا به تنكابن مراجعت و نداى عدالت خواهى را بلند كرد و انجمنى هم به اسم
¨
انجمن
عدالت
¨
تشكيل داد
در اول سال 1327 كه مجاهدين رشت را تصرف كردند و آقا بالا خان
حاكم رشت را كشتند بنا به مكتوبى كه به سپهدار نوشته بودند سپهدار به رشت وارد شد و
با مجاهدين همقدم گرديد. بالاخره پس از فتح تهران در 23 جمادى الاخر 1327 و عزل
محمد علىشاه, سپهدار اول شخص ايران شد. اگرچه ظاهرا رئيس مليون بود و آزاديخواهى را
پيشه خود اظهار مىكرد ولى برخلاف ملييون اقدام مىكرد و مىشود گفت اول نفاقى كه در
مشروطيون پس از فتح تهران آشكار شد باعثش سپهدار بود
در 1327 در كابينة اول
وزير جنگ و در رمضان همان سال رئيس الوزرا شد. در رجب 1328 كابينه سپهدار معزول و
كابينة ميرزا حسن خان مستوفى الممالك سر كار آمد. در دهم ربيع الاول 1329 باز
كابينه تحت رياست سپهدار تشكيل شد. خودسريهاى سپهدار در ايران يكى از مسائل معروف
ايران است. چوب زدن شخصى مثل سهام الدوله حاكم سابق فارس را براى معاملة شخصى در
صورتى كه در آن موقع سپهدار مصدر هيچ شغلى نبود, همين طور كتك زدن ميرزا ابو القاسم
عارف را در بازار به عنوان اينكه شعرى برضد او گفته است معروف بود. بعداز ترور آيت
الله بهبهانى و اختلافاتى كه بين او و سردار اسعد بختيارى بروز كرد از رياست دولت
استعفا داد
رضا خان كه بعداز به قدرت رسيدن, املاك ديگران را به زور در تملك
خود در مىآورد يا بزور
¨
مىخريد
¨
به املاك او هم دست انداخت, سپهسالار كه از
فشارهاىمالى به تنگ آمده بود در شهريور سال 1305 خورشيدى در هشتاد سالگى دست به
خودكشى زد